دانلود آهنگ مرگ انسانیت – عماد قویدل
دانلود آهنگ مرگ انسانیت با صدای عماد قویدل
download new music: marge ensaniat – emad ghavidel
دانلود آهنگ و پخش آنلاین در انتهای صفحه
متن ترانه آهنگ مرگ انسانیت عماد قویدل:
آخه لامذهب، بی دین انسانی لعنتی دنیا رو ما وا نمیکنه حسابی بعد از این
حالا چی شد ؟ پروندت اختصاصی بررسی تو منتظر حکم، قصاصی بعد اسیر
اسید چشاشو ذوب کرد، تا کاسه سر رفت عکساشو که دیدم سر اومد کاسه صبرم
اون مال تو خورده بود یا که بد به تو کرد طلب داشت ازت پاشنه ی درتو کند
جرمش چی بود ؟ این که بوده همسر مردی که با تو آشنا شده بود از سر تقدیر
مردی که زن داشت ولی با تو همخوابه شد زمینه ساز این جنایت و همکار جرم
نداشته هاتو زود واست فراهم کرد و بیرون کشیدت از دنیای سراسر درد
گلوی زن و بچش زد تو حلق تو ریخت فکرشم نمیکرد ، به زندگیش حمله کنی
تو وقتی منو میبینی مثل یه سگ هارم وقتی هیچی نمیاره منو سر حالم
وقتی گوشتخوارا تو صف تره بارن تو باز میگی داد نزن عمو سر ما رفت
این داستان دیگه منو مریض کرده یه حس میگه بگو اینو نریز در دل
که مملکت داره به قهقرا میره با خشونتی که تا به این حد فراگیره
نمیدونم چی نوشتن توی برگ احضاریت ولـی اسید پاشی یعنی مرگ انسانیت
هرچه قدرم به خودت بگی چه حماقتی کردم تو کاری کردی بود از هر جنایتی بدتر
حالا نتیجش چی شد تو عمیق فکر کن که چند سال حبس داری دقیق یک عمر
حتی اگه فرارم کنی از چنگ قانون عذاب وجدان که دلت باس بجنگه با اون
شایدم آخرش تو دیه بدی از رو نری اما از کجا میشه واسش چشم ابرو خرید ارباب
من اینا رو میگم یه حس بیدی دارم تو که اینو میشنوی بگو مثل منی یا نه
.:. ربک موزیک .:.
دلم خوشه به تو که آشنای حرفی نگو کجا رو میگیری تو با شعرای منفی
شعرای من نیست داستان بی هدف واسه ایران میخونم پاسدار میهنم
تو وقتی منو میبینی مثل یه سگ حارم وقتی هیچی نمیاره منو سر حالم
وقتی گوشتخوارا تو صف تره بارن تو باز میگی داد نزن عمو سر ما رفت
این داستان دیگه منو مریض کرده یه حس میگه بگو اینو نریز در دل
که مملکت داره به قهقرا میره با خشونتی که تا به این حد فراگیره
هر جای زندگی که شدی تو از کینه لبریز جلو آینه وایسا بگو این تصویر من نیست
یه لحظه فکر کن که کینه کجا میروسونه تو رو تا مرز چنین جنایتی میکشونه، برو
به راهی که میدونم به احتمال حتم به انتقام ختم میشه آخرش دستگیر به اتهام قتل
ارتباط قطع تو ابتدای جوونی یه اتفاق بد به خودت بیای رسیدی به انتهای خط
به خودت بیـــای آویزون از رو جرثقیلی مردمم نگات میکنن توی جمع صمیمی
یه مشت علاف بیکار که مست و بی عرضا اونایی که حتی نگاشونو از تو میدزدن
اونـایی کــه یه جورایی قصـاص پسندن حس انتقام دارن جز این احساس اصلاً نه
تا مرگ جسمتو نبینن آروم نمیشن گرچه باورش سخته اینه قانون این شهر
تاریخ انتشار: 30 مهر 1392